آرشیو برای: "اسفند 1395"

💄🔫امروزه ڪَلوله‌ها هدفشان فرق میڪنددیروزقلبهارانشانہ میرفٺندامروزفڪرهاراڪَلوله‌هادیڪَرآهنےنیسٺ"نرم"اسٺوهمه مادرصف جبہه هائیمپس اسلحه به دسٺ بڪَیروبجنڪَ باحیایت#چادرانه

ادامه رمان😌

​‍ #رمان_مدافع_عشـــــق #قسمت_‌14 چند روزی خانه عمه جان ماندگار شدم در این مدت فقط تلفنـے با فاطمه سادات در ارتباط بودم! عمه جان بزرگترین خواهرپدرم بود و من خیلـے دوستش داشتم. مادرم بلاخره بعد از پنج روز تماس گرفت… صدای گوشخراش زنگ تلفن گوشم را ڪر… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشـــــق #قسمت_13  دستم را روی سینه ام میگذارم. هنوز بشدت میتپد.فاطمه ڪنارم روی پله نشسته و زهراخانوم برای آروم شدن من صلوات میفرستد. اما هیچ کدام مثل من نگران نیستند! بخودم که آمدم فهمیدم هنگام دویدن و بالا آمدن از پله هاشالم افتاده و… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشـــــق #قسمت_12 پتو را ڪنار میزنم، چشمهایم را ریز و به ساعت نگاه میڪنم."سه نیمه شب!” خوابم نمیبرد…نگران حال پدربزرگم… زهرا خانوم اخر کار خودش را کرد و مرا شب نگه داشت… بہ خود میپیچم… دستشویـے درحیاط و من از… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشـــــق  #قسمت_11 هوالعشــــــق مادرم تماس گرفت: حال پدربزرگت بد شده…ما مجبور شدیم بیایم اینجا (منظور یڪے از روستاهای اطراف تبریز است)… چند روز دیگه معطلے داریم… برو خونه عمت!… اینها خلاصه جملاتے بود ڪه گفت و… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشــــق #قسمت_10 هوالعشــــــق صدای بوق آزاد در گوشم میپیچد شماره را عوض میڪنم خاموش! ڪلافه دوباره شماره گیری میڪنم بازم خاموش فاطمه دستش رامقابل چشمانم تڪان میدهد: _ چی شده؟جواب نمیدن؟ _ نه! نمیدونم ڪجا رفتن …تلفن خونه جواب… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشـــــق قسمت_9 هوالعشـــــــــق  فضا حال و هوای سنگینےدارد. یعنے باید خداحافظـے ڪنم؟ ازخاڪے ڪه روزی قدمهای پاڪ آسمانےها آن را نوازش ڪرده… باپشت دست اشڪهایم را پاڪ میڪنم در.این چند روز آنقدر روایت از آنهاشنیده ام ڪه حالا میتوانم… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشــــق #قسمت_8 هوالعشـــــــق نزدیڪ غروب، وقت برای خودمان بود… چشمانم دنبالت میگشت.. میخواستم آخرای این سفر چند عڪس از تو بگیرم… گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود ڪه لحظاتـے را ثبت ڪنم.. زمین پر فراز و نشیب فڪه با پرچم های سرخ و… بیشتر »

دوست مهدی با نامحرم درست نمیشه☺;)

​‍ 👩🏻ازت خوشم اومده… میخام باهات دوست شم…💞 💬✍🏻 دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت وگفت : خیلی مغروری ازت خوشم میاد. هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد، من اومدم جلو خودم ازت… بیشتر »

طلائیه

​#خادمی که عاشق خدا میشه با#طلائیه دلش طلا میشه غمی نیست گره بیفته زندگی همه میگن تو#شلمچه وا میشه هنوز واسه‌م راه#شهادت بازه #بچه_هئیتی عاشق پروازه مادر تو لیست شهدا اسمم رو خدا کنه ‌که از قلم نندازه دعا گوی دوستان از سرزمین عاشقان طلائیه هستم . و خدا… بیشتر »

شهدای طلائیه😍

​#حاج آقا باید برقصه!!!:oops:😅  چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب.   چشم‌تان روز بد نبیند…  آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن… بیشتر »

#شلمچه دلم یڪ دنیا میخواهد شبیہ دنیاے شما💚:(ڪہ همہ چیزش بوےخدا بدهد😭شهدادلم گرفته از زمین:|#دستمان_رابگیرید..

يا اباعــــبداللهبا گريہ بر شماست اگر زنده ام حسيناشكِ مرا نگير كہ بيچاره ميشوم...#آخرین_شبــ_جــمعہ.

خاطرات شهید

​‍ ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ  الشــُّـهـداءِ  والصِّـدیقیــن »✨↬❃   #خاطرات_شهید شب قبل ازاعزام بابنده تماس گرفت براخداحافظی من که پیشش نبودم بغض گلوموگرفت نتونستم خودم روکنترل کنم شروع کردم به گریه کردن بهم گفت توچراگریه می  کنی؟… بیشتر »

اسفندیا دستا بالا😌💪🙋

​‍ ‍ ‍ ‍ 🕊🕊🌷🕊🕊 #اسفند عجب ماهی است! #فضل_الله_محلاتی: 1 اسفند، #حمید_باکری: 6 اسفند، #حسین_خرازی: 8 اسفند، #امیر_حاج_امینی: 10 اسفند، #حاج_ابراهیم_همت: 17 اسفند، #حجت_اله_رحیمی: 18 اسفند، #عبدالحسین_برونسی: 23… بیشتر »

#آخرین_پنجشنبه_سال_۹۵😍مادر استقبل ازینکه عیدفرابرسدجلورفتهوسفره ی هفت سینش رابرسرمزارپسرش پهن کرده است🍃میخواهد اولین نفری باشدکه عیدرا برپسرشهیدش تبریک میگوید#مزار_شهدا

چادرم وصیت نامه ی شهدا😌

​✴⬇بسمـ رب الشـهدا⬇✴ ⬅پرسیدندحرفی با شهدا داری؟ گفت شهداشرمنده ایم.:|💔 اما نگفت شهداشرمنده ایم که به #وصیت شما عمل نمیکنیم.. ⬅شهداشرمنده ایـم که دربرابر #بدحجابی ها بی تفاوت هستیمـ😣 ⬅شهدا شرمنده ایم بعضی ها غیرتشان راازدست داده… بیشتر »

🌷ای شهیددعا بخـوان برای عاقبت بخیـرے منتویے ڪـہ ختم به خیـر شد عاقبتت ..💐سالروزآسمانے شدنتــ مبارڪ سردار💐#سردارشهیدمهدی_باکری#جاویدالاثر#محل_شهادت؛شرق دجله هورالعظیم

دوستـانت به شـلمـچـه رفـتـندولی میگن:بدون حسن شلمچه برای ما هیچ خوشی نداره همه میگن : تاپارسال حسن خودش بنر شهدانصب می کرد ولی امــثال . . . 🌷شهید رجایی فر🌷

شهیده ها:)😍

​#شهیده ها ❣شــــاید گرمشون بشه ولی با هرکسی گرم نمیشن ❣شــــاید چادر تو دست و پاشون باشه ولی شخصیت شون زیر دست و پانیست ! ❣شــــاید جدی و خشک به نظر بیان ولی مغرور و بی اعتنا نیستند ! ❣شــــاید اهل رفاقت حرام نباشن ، ولی تو دوستی های سالم آخرشن !… بیشتر »

شهدا شرمنده ایم:|🌹

​کلاس درس استاد….  👤     سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔  این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران…😐🌹 به نظرنتون کارخوبیه؟؟🤔 کیا موافقن؟؟؟ ✅ کیامخالف؟؟؟؟ ❌ اکثر… بیشتر »

همه اینگونه نیستند:'(

​➖➖➖➖🔹 #همه_اینگونه_نیستند… #بی_لیاقتی… #دلنوشته… چادرت را بر سر داری…ولی با نامحرم در ارتباطی…😶 چادرت را بر سر داری…ولی پسر نامحرم مجازی را “داداشی” خطاب میکنی…☹ چادرت را بر سر… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشــــق #قسمت_8 هوالعشـــــــق نزدیڪ غروب، وقت برای خودمان بود… چشمانم دنبالت میگشت.. میخواستم آخرای این سفر چند عڪس از تو بگیرم… گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود ڪه لحظاتـے را ثبت ڪنم.. زمین پر فراز و نشیب فڪه با پرچم های سرخ و… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشـــق #قسمت_7 هوالعشـــــق  دو ڪوهه حسینیه باصفایـے داشت ڪه اگر آنجا سر بہ سجده میگذاشتـے بوی عطر از زمینش به جانت مے نشست. سر روی مهر میگذارم و بوی خوش را باتمام روح و جانم میبلعم… اگر اینجا هستم همه از لطف خـــداست…… بیشتر »

🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥به یاد شهیدی که در آخرین چهارشنبه سال ۹۳ با نارنجک دست ساز نوجوانی به شهادت رسید.شهید مدافع وطنسرباز #مجید_فخرایی.#نه_به_چهارشنبه_سوری #نه_به_ترقه

🌹اجتماع بزرگ دختران چادری و پسران مذهبی😍#ریحانه دختران چادری🌷#مدافعانه شهدایی🍁 #جانان_من همسرداری💑 #مهارتهای_ارتباطی برای دختران و پسران مذهبی📿

مادر❤💌💞

​یکی بهم گفت میخوای بری بهشت؟ گفتم نه، اونجا فقط جای مادراس!!! گفت: مگه نمیخای کنار مادرت باشی؟:oops: گفتم: نه دیگه… این دنیاشو ازش گرفتم، جوونی و روزای خوبشو واسم گذاشت!!!:( پیر شد تا من جوون شم:( زشت شد تا من خوشگل شم:( غصه خورد تا من بخندم:(… بیشتر »

🏳پَــــنـــد نـــٰـامــہ شٌــــهَــــدا..

​🏳پَــــنـــد نـــٰـامــہ شٌــــهَــــدا📙📓❤ مبارزه با منافقين داخلي خود نيز يك نوع [جهاد] و جبهه داخلي است.  طبق فرمايشات قرآن كريم: «واقتلو هم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم و الفتنة اشد من القتل»  🌷شهید… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشــــق #قسمت_8 هوالعشـــــــق نزدیڪ غروب، وقت برای خودمان بود… چشمانم دنبالت میگشت.. میخواستم آخرای این سفر چند عڪس از تو بگیرم… گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود ڪه لحظاتـے را ثبت ڪنم.. زمین پر فراز و نشیب فڪه با پرچم های سرخ و… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشـــق #قسمت_7 هوالعشـــــق  دو ڪوهه حسینیه باصفایـے داشت ڪه اگر آنجا سر بہ سجده میگذاشتـے بوی عطر از زمینش به جانت مے نشست. سر روی مهر میگذارم و بوی خوش را باتمام روح و جانم میبلعم… اگر اینجا هستم همه از لطف خـــداست…… بیشتر »

رفتنت معجزه ی علم پزشکی شده استقلب من پیش تو اما، بدنم جان دارد.....#شهید_عوض_فیضی#روز_مادر_مادران_شهدا_را_فراموش_نکنیم 

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشــــق #قسمت_6 هوالعشــــــق دشت عباس اعلام میشود ڪه میتوانیم ڪمـے استراحت ڪنیم. نگاهم را به زیر میگیرم و از تابش مستقیم نور خورشید فرار میڪنم. ڪلافه چادر خاڪےام را از زیردپا جمع میڪنم و نگاهے به فاطمه میندازم… _ بطری آبو بده خفه شدم… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشـــق #قسمت_5 هوالعشـــــــق نگاهت مے ڪنم پیرهن سفید با چاپ چهره شهید همت، زنجیر و پلاڪ، سربند یازهـــرا و یڪ تسبیح سبز شفاف پیچیده شده به دور مچ دستت. چقدرساده ای و من به تازگے سادگـے را دوســـت دارم قرار بود به منزل شما بیایم تا سه تایـے… بیشتر »

ادامه رمان😌

​‍ ‍#رمان_مدافع_عشــــق #قسمت_4 هوالعشـــــق ڪار نشریه به خوبـے تمام شد و دوستے من با فاطمہ سادات خواهر تو شروع آنقدر مهربان،صبور و آرام بود ڪه حتـےمیشداورا دوست داشت. حرفهایش راجب تو مرا هرروز ڪنجڪاوتر میڪرد. همین حرفها بہ رفت و آمدهایم سمت حوزه مهر… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشق #قسمت_3 هوالعشـــــــــق به دیوارتڪیه میدهم ونگاهم رابه درخت ڪهنسال مقابل درب حوزه میدوزم… چندسال است ڪه شاهدرفت وآمدهایـے؟! استادشدن چندنفررا به چشم دل دیده ای؟..توهم طلبه هارادوست داری؟ بـےاراده لبخند میزنم! به یاد چند تذڪر… بیشتر »

ادامه رمان😌

​#رمان_مدافع_عشـــق #قسمت_2 هوالعشـــــــــق روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه میزنند را رصد میڪنم! ساعتـےاست ڪه ازظهر میگذرد و هوا بشدت گرم است.جلوی پایم قوطی فلزی افتاده ڪه هرزگاهے با اشاره پاتڪانش میدهم تاسرگرم شوم! تقریبا… بیشتر »

رمان😌

​#رمان_مدافع_عشق #قسمت_1 هوالعشـــــــــق یڪےازچشمانم رامیبندم وباچشم دیگردرچهارچوب ڪوچڪ پشت دوربین عڪاسےام دقیق میشوم… هاله لبخندلبهایم رامیپوشاند؛سوژه ام راپیدا ڪردم پسری باپیرهن شونیزسرمه ای ڪه یڪ چفیه مشڪےنیمےازبخش یقه وشانه اش راپوشانده.… بیشتر »

تاریخ را می‌نویسی بین خطوط وصیت‌نامه‌ات...ما حافظه‌ی تاریخی نداریم؛📎 همین است که وصیت‌نامه‌ات را فراموش کردیم ...!!

🌱دلتنگی😥

​دلتنگی هایم راچگونه گویم!وقتی قلم نیز دلتنگی هایم رانمی نویسد،کاش می دانستی در دل شیشه ای من چه می گذرد؟ 🌷شهیدمهدی نجفی🌷 شهادت:۶فروردین۹۵ سقوط بالگرد حین انجام مأموریت شیراز بیشتر »

شهیدان زنده اند🌾

​⬆️⬆️⬆️ شهیدان زنده اند . . . شهید را در خواب دیدم که در جایی شلوغ بود و همه مشغول فعالیت بودند از ایشان پرسیدم چه خبر شده و مشغول به چه کاری هستید؟! به من گفت ما امسال 20 شهید امداد داریم و بچه ها برای ورودشون آماده میشن..با تعجب پرسیدم 20 شهید؟ گفتند… بیشتر »

امانت

​جـان” امانتے است ڪہ باید بہ “جانان” رساند… اگر خود ندهے، مے ستانند  فاصلہ هلاڪتـ و شهادت🌷 📎 همین خیانت در امانت است… 🌸🌸 بیشتر »

🌹شهید آوینی🌹

​🌷شهید سید مرتضی آوینی🌷 آرمان خواهیِ  انسان .. مستلزم صبر بر رنج هاست پس برادر خوبم! برای جانبازی در راه آرمان ها .. یاد بگیر ، که در این سیّاره ی رنج … صبورترین انسان ها باشی 🌸🌸 بیشتر »

شهدا😍

​شـ‌هدا🌷 بـ‌هترین میزبانان‌اند پذیرای همه ‌ی رنگ‌ها هستند! اما آن را که دل، زلال‌تر . . . نگاه شهدا هم بیشتر! مراسم استقبال از۱۶۵ شهید دفاع مقدس🌷 دیروز ،دزفول بیشتر »

اذان مغرب:)☺;)

​اذان مغرب به افق تهران🌺 صدای اذان مرابه آستان نیاز می برد تن به باران رحمت می دهم باوضوی عشق ، برسجاده ی وصل ، سجده خواهم کرد برمداررحمت حق! وه که این لحظه چقدرزیباست! #التماس_دعا بیشتر »

یادش بخیر

​🍃🌷 یادش بخیر #شهید_حجت می‌گفت #جنگ_نرم مثل #خمپاره_۶۰ میمونه! چون نه #صدا داره نه #سوت فقط وقت متوجه میشی ڪه دیگه رفیقت نه مسجدمیادنه #هیأت شهیدڪربلایی #حجت‌الله_رحیمی #شهدانه:) بیشتر »

ﻋﻜﺲ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﻭﺡ اﻟﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ

ﺧﺎﻃﺮاﺕ ﺷﻬﺪا

​💠 خاطرات شهدا  لبخند خاکی 🌷نامه برای پدر اسیر شده بودیم قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون  نامه بنویسن بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه… بیشتر »

ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﭘﺎﻱ ﻣﺎﺩﺭ 

​ ‍ بسم الله . روح الله فارق التحصیل دبیرستان مؤتلفه بود. . یک بار به یک مناسبتی از روح الله خواستند که برای بچه ها چند کلامی صحبت کند. . تک تک جملاتش را به خاطر دارم. او می گفت: « رفقا یک چیز از من داشته باشید. با پای مادرتون دوست باشید. مدام پایش را… بیشتر »

#ﻋﻜﺲ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﺻﺎﺩﻗﻲ ﻣﻬﺮ

ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﺎﻣﻪ ي ﺷﻬﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﺻﺎﺩﻗﻲ_ﻣﻬﺮ_

​🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃 #زندگی_نامه  #شهید_رضا_صادقی_مهر #قسمت_آخـــــر اﻻﻥ ﻛﻪ ﻭاﺳﺘﻮﻥ ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﻢ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺗﻨﻢ ﺳﻴﺦ ﺷﺪﻩ اﺯ ﺗﺮﺳﻲ ﻛﻪ اﻭﻧﻤﻮﻗﻊ, ﻣﻮﻗﻊ ﻧﺒﺶ ﻗﺒﺮ ﺩاﺷﺘﻴﻢ :| ﺟﻨﺎﺯﻩ ي اﺻﻠﻲ ﺭﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﻱ ﻗﺒﺮ ﻣﻲ… بیشتر »

اﺩاﻣﻪي ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﺎﻣﻪ ي ﺷﻬﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﺻﺎﺩﻗﻲ_ﻣﻬﺮ_

​🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃 #زندگی_نامه  #شهید_رضا_صادقی_مهر #قسمت_پنجـــــم ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﺮاﻳﻂﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﻜﺮﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪاﺭﻩ, ﻳﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﺮﻭاﺯ ﻣﻴاﺭﻥ و ﺗﻮﺷﻮ ﭘﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ اﺯ ﻋﻠﻲ اﺻﻐﺮ ﻭاﻗﻌﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻮﻧﺪ  ﻳﻪ ﺗﻴﻜﻪ… بیشتر »

اﺩاﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﺎﻣﻪ ي ﺷﻬﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﺻﺎﺩﻗﻲ_ﻣﻬﺮ

​🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃 #زندگی_نامه  #شهید_رضا_صادقی_مهر #قسمت_چهـــــارم 💢اﻣﺎ ﺑﺸﻨﻮﻳﺪ اﺯ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ….   ﺭﺿﺎ و ﻋﻠﻲ اﺻﻐﺮ ﻣﻴﺮﻥ ﻣﺎﻣﻮﺭﻳﺖ و ﺩﺭ ﺭاﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﻛﻪ… بیشتر »

اﺩاﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﺎﻣﻪ ي ﺷﻬﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﺻﺎﺩﻗﻲ_ﻣﻬﺮ_

​🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃 #زندگی_نامه  #شهید_رضا_صادقی_مهر #قسمت_سوم ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺭﺿﺎ ﺭﻭ ﺩﻳﺪﻡ, ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ اﺯ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﺑﻮﺩ ﭼﻬﺎﺭﺭاﻩ ﺧﺎﻛﺮﻳﺰ ﻭاﻳﺴﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ و ﺩاﺷﺘﻴﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻳﻢ -اﻳﻦ ﭼﻬﺎﺭﺭاﻩ… بیشتر »

اﺩاﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﺎﻣﻪ ي ﺷﻬﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﺻﺎﺩﻗﻲ_ﻣﻬﺮ_

​🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃 #زندگی_نامه  #شهید_رضا_صادقی_مهر #قسمت_دوم در سال 84/7/1  ﻣﺪﺭﻙ ﭘﺮﻭاﺯﺵ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ, ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺩﻗﻴﻘﺶ ﻳﺎﺩﻣﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﺎﻫﻢ ﺭﻓﺘﻴﻢ و ﮔﺮﻓﺘﻴﻤﺶ اﺯ ﻗﺒﻠﺘﺮﺵ ﻫﻢ ﺭﺿﺎ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻳﻪ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻲ… بیشتر »

ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺷﻪﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﺮواﺯش ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﭘﻴﻜﺮ ﻣﻂﻬﺮ ﺑﺎ ﺧﺎﻙ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ و اﻳﻦ ﭘﻴﻜﺮ ﻣﻂﻬﺮ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ اﺯ ﺟﺴﺪ ﭘﺎﻛﺶ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺭا ﺑﺎ ﭘﺮ اﺯ ﺧﺎﻙ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ي ﺷﻬﻴﺪ ﺩاﺩﻩ ﺷﺪ .......

​🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃 #زندگی_نامه  #شهید_رضا_صادقی_مهر  ﺭﺿﺎ ﺩﺭ ﻳﻪ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ اﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﺎ, ﻳﻌﻨﻲ اﺳﺪﺁﺑﺎﺩ ﻫﻤﺪاﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﻳﻲ ﺑﻪ اﺳﻢ ﺧﺎﻛﺮﻳﺰ ﺩﻭﺭاﻥ ﺑﭽﮕﻲ اﻳﻦ ﺷﻬﻴﺪ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ اﺯ ﺳﺨﺘﻲ… بیشتر »

📋وصیت نامه شهیدعباس عبدالهی

​📋وصیت نامه شهیدعباس عبدالهی🌷 مردم و مسئولان باید شهدا را در این راه فراموش نکنند چراکه امام خمینی(ره) گفته: پیر ما گفت شهادت هنر مردان است/ عقل نامرد در این دایره سرگردان است نباشد از شهادت دور گردیم/ به ذلت رهسپار گور گردیم وی در توصیه… بیشتر »