خاطرات شهید

​‍ ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ  الشــُّـهـداءِ  والصِّـدیقیــن »✨↬❃  
#خاطرات_شهید
شب قبل ازاعزام بابنده تماس گرفت براخداحافظی من که پیشش نبودم بغض گلوموگرفت نتونستم خودم روکنترل کنم شروع کردم به گریه کردن بهم گفت توچراگریه می  کنی؟ شهادت لیاقت می خوادگفتم :دیگه واقعا تصمیم خودت روگرفتی؟زن وبچه ات چی؟گفت :مثل حضرت زینب«س» بچه ام هم مثل حضرت رقیه «س»یه ذره ازاون سختی هاروتحمل کنندخون من که ازخون بچه های امام حسین رنگین ترنیست این که گفت آروم شدم دیگه ازهمه چی دل کنده بودازهمه تعلقات دنیابریده بودوسبکبارآسمانی شد.✨
#شهید_عبدالله_قربانی

#راوے: برادرشهیدابراهیم باقری

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.