ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﺎﻣﻪ ي ﺷﻬﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﺻﺎﺩﻗﻲ_ﻣﻬﺮ_

​🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃
#زندگی_نامه 

#شهید_رضا_صادقی_مهر

#قسمت_آخـــــر
اﻻﻥ ﻛﻪ ﻭاﺳﺘﻮﻥ ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﻢ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺗﻨﻢ ﺳﻴﺦ ﺷﺪﻩ اﺯ ﺗﺮﺳﻲ ﻛﻪ اﻭﻧﻤﻮﻗﻊ, ﻣﻮﻗﻊ ﻧﺒﺶ ﻗﺒﺮ ﺩاﺷﺘﻴﻢ :|
ﺟﻨﺎﺯﻩ ي اﺻﻠﻲ ﺭﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﻱ ﻗﺒﺮ ﻣﻲ ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ
ﭼﻮﻥ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻴﺶ ﻣﻦ و ﺭﻓﻴﻘﻢ ﺩﻓﻨﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﺎ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺷﺪﻳﻢ
ﺑﺎ ﻣﺨﺘﺎﺭ, ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻨﻮ ﺭﺿﺎ, ﺩﻭﺗﺎﻳﻲ ﻧﺒﺶ ﻗﺒﺮ ﻛﺮﺩﻳﻢ

ﻧﻴﺮﻭﻱ اﻧﺘﻆﺎﻣﻲ ﺭاﻩ ﻭﺭﻭﺩﻱ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮا ﺭﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ

اﺯ ﻃﺮﻑ ﺑﻴﺖ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﻫﻢ ﻳﻪ ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ اﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ,ﺩﻭﺭ ﻣﺎ ﺳﻪ ﺣﻠﻘﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩاﺷﺖ, ﺣﻠﻘﻪ اﻭﻝ ﺳﺮﺑﺎﺯاﻱ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﻫﻮاﻳﻲ و ﺧﻠﺒﺎﻧﺎ

ﺣﻠﻘﻪ ﺩﻭﻡ ﺳﺮﺑﺎﺯاﻱ ﻧﻴﺮﻭﻱ اﻧﺘﻆﺎﻣﻲ و ﺣﻠﻘﻪ ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﺳﺮﺑﺎﺯاﻱ ﺳﭙﺎﻩ

ﻫﻤﺸﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﺢ
ﺑﺎ اﻳﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﭘﺎﻫﺎﻱ ﻣﻦ ﺑﺸﺪﺕ ﻣﻴﻠﺮﺯﻳﺪ

ﺟﻨﺎﺯﻩ ي اﺻﻠﻲ ﺭﻭ ﺧﺎﻙ ﻛﺮﺩﻳﻢ ….
ﺗﻮﻱ اﻳﻦ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﺿﺎ ﺭﻭ ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ, ﻳﻪ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﺗﻮﻱ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺟﻨﺎﺯﻩ اﺻﻠﻲ ﺭﻭ ﺧﺎﻙ ﻛﺮﺩﻳﻢ, اﻧﮕﺎﺭ اﻳﻦ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻳﻬﻮ اﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺖ…

و ﭼﻨﺎﻥ ﺁﺭاﻣﺸﻲ اﻭﻣﺪ ﺗﻮﻱ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮﻥ ﻛﻪ ﻓﻘﻄ ﺧﺪا ﻣﻴﺪﻭﻧﻪ و ﺑﺲ….
ﺭﺿﺎ ﻋﻼﻗﻪ ي ﻋﺠﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﺩاﺷﺖ

ﻭاﻗﻌﺎ ﺩﻟﺪاﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻳﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺷﺒﻴﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻮﺩ …

ﭼﺸﻢ ﺗﻴﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ,ﺩﺳﺖ و ﺑﺎﺯﻭﻱ ﻗﻠﻢ ﺷﺪﻩ

ﭘﺎﻫﺎﻱ ﻗﻠﻢ ﺷﺪﻩ…

اﻣﻴﺪﻭاﺭﻡ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻋﻜﺴﺸﻮ ﻧﺒﻴﻨﻴﺪ ….
#پـــــایان….
#زندگی_نامه

#شهید_رضا_صادقی_مهر 

#عقاب_تیز_پرواز_آسمان_آبی_ایران
«داستان زندگی این شهید بزرگوار برای اولین بار 
💢به روایت دوست “گمنام"شهید گرانقدر
 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.